یکی از جمعه ها جان خواهد آمد
به درد عشق، درمان خواهد آمد
غبار از خانه های دل بگیرید
که بر این خانه مهمان خواهد آمد
یکی از جمعه ها جان خواهد آمد
به درد عشق، درمان خواهد آمد
غبار از خانه های دل بگیرید
که بر این خانه مهمان خواهد آمد
عمریست که از حضور او جاماندیم
در غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظر است تا که ما برگردیم
ماییم که در غیبت کبرا ماندیم
کتاب بسته بماند، اگر نیایی تو
رسول خسته بماند اگر نیایی تو
در مقدس آن خانه ای که می دانی
بلی! شکسته بماند اگر نیایی تو
بخوان دعای فرج را دعــــــــــا اثــــــر دارد دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عـافــیــت بـطـلـــب که روزگار بســـی فتنه زیر ســـر دارد
بخوان دعای فرج را کـه یـوسـف زهــــــرا ز پشت پرده ی غیبت به ما نظـر دارد
بخوان دعای فرج را به یاد خیمه ی سبز که آخرین گل سرخ از همه خبـــر دارد
ای منتظر غمگین مشو قدری تحمل بیشتر
گردی به پا شد در افق ، گویا سواری میرسد
باز هم آدینهای آمد ولی مهدی کجاست؟
یک نفر میگفت مهدی جمعهها در کربلاست
در راه عزیزی است که با آمدنش
هر قطبنما ، قبلهنما خواهد شد
روزی ز سفر ، ستاره برمیگردد
عشق من و تو ودوباره برمیگردد
تردید مکن ، مطمئنم فردا شب
آن دلبر ماهپاره بر میگردد
از عشق تو گفتیم و نمکگیر شدیم
تا ساحل چشمان تو تکثیر شدیم
گفتند غروب جمعه خواهی آمد
آنقدر نیامدی که ما پیر شدیم
اما هنوز این مرد تنهای پرشکیب ، با کولبار شوق خود راه میسپارد ، تا از دل این تیرگی ، نوری برآرد ... و همچنان در هر کناری ، شمعی میگذارد ، چرا که اعجاز انسان را ، هنوز امید دارد ...
سلام وبتون عالیه مطالب واشعار جالب به کلبه حقیر ما هم سر بزن خوشهال میشم
حق نگهدار